گروه اجتماعي:کارشناسان جامعه شناسي ازدواج پسران با زنان بزرگتر از خود را يک معضل اجتماعي- فرهنگي مي‌دانند همچنين زنان و مردان با اختلاف سن بالا ازدواج مي کنند و دختر چند سال از پسر بزرگتر باشد، از نظر جسماني با هم هماهنگ نيستند و وقتي مردان همسراني 10 تا 20 سال بزرگتر مي‌گيرند بعد از مدت کوتاهي حس و علاقه آنها نسبت به همسر خود کمرنگ شده و مشکلات از اينجا آغاز مي شود.
اگر دختر بزرگتر از پسر باشد مشکلات آنها در زندگي زياد است چرا که بلوغ جنسي دختران زودتر از پسران است و بهتر است که دختر از پسر کوچکتر باشد به دليل اينکه بلوغ فکري دختران زودتر شکل مي گيرد.
زنان در سن 27 به بالا بارداري و زايمان برايشان مشکلتر مي شود و بعد از زايمان به دليل تغييرات هورموني نشاط و شادابي آنها کمتر شده و اگر شوهرشان از آنها چند سال کوچکتر باشد اين مسئله براي مرد سخت خواهد بود و آنها به زنان شاداب و با نشاط بيشتر تمايل نشان مي دهند.
بايد به اين نکته اشاره کرد که زنان وقتي به 45 سال مي رسند هورمون هاي جنسي آنها تا حدي فروکش مي کند که اين قضيه در مردان وجود ندارد. اختلاف سني بين زن و مرد موجب مي شود که بالا بودن زن موجب اقتدار او نسبت به مرد شده و در طول زمان مرد سرخورده خواهد شد.
البته بايد گفت که اختلاف سني اگر بيش از يکي 2 سال باشد مشکلات زيادتر است.
ولي آنهايي که اين را قبول دارند . بر اساس آمارجدايي ها است . اطلاعاتي که از وضع طلاق داريم، اين را نشان مي دهد که يکي از عوامل جدايي و طلاق، سن بالاي دختران نسبت به پسران است.
اگر دختر يک سال هم بزرگتر باشد، اشکالي ندارد زيرا جزء شروط کمال است و نبايد خيلي سخت گرفت.
بهرامي روانشناس نيز معتقد است که در سال هاي اخير ازدواج دختران با پسران کوچک تر از خود که معمولا هم خانواده ها و هم جامعه با آن مخالف اند بيشتر شده است.
بهرامي روانشناس نيز معتقد است که بيشتر پسراني که ازدواج با دختران بزرگتر را قبول مي کنند به خاطر وضعيت مالي دختر است اين ازدواج ها بي سرانجام است؛ چراکه معمولا وقتي چند سالي از زندگي مي گذرد، پسر سر و سامان مي گيرد و بعد از يافتن شغل خوب و جايگاه اجتماعي مناسب، حس مي کند دلايل لازم براي ماندن در اين زندگي را ندارد، بنابراين کم کم رابطه اش با همسرش سرد مي شود. زن هم حس مي کند پلکان ترقي و رشد همسرش بوده و حالا که چند سال از زندگي مشترک گذشته، ديگر از اين زندگي خسته شده و او را نمي پسندد. اگر فرزندي هم داشته باشند، شرايط بدتر مي شود زيرا بچه به شدت آسيب مي بيند. خانم هايي که سن بيشتري دارند، سن و احساسات خود را براي مادر شدن مناسب مي دانند و اصرار دارند بچه دار شوند. آقايان هم با وجود اينکه با توجه به سن و سال و احساساتشان، تمايلي به اين کار ندارند، مي پذيرند. بچه هاي والديني که بدون عشق و عاطفه کنار هم زندگي مي کنند، صدمه مي بينند زيرا پدر و مادرشان اغلب از خانه گريزان هستند.
به گفته وي در چنين ازدواج هايي مردان کم کم نسبت به همسرشان سرد مي شوند و چون در مقايسه اي درست يا غلط، درمي يابد مي توانسته با دختري که ?? يا ?? سال از همسر فعلي اش کوچک تر بوده، ازدواج کند و به خود اين حق را مي دهد که خانواده اش را ترک کند.
اين روانشناس معتقد است: درنهايت زن مي ماند و انتخاب اشتباهي که چند سال قبل بر آن اصرار داشته و تصميمي که براساس احساسات و کورکورانه گرفته است. چون سن ازدواج بالا رفته و بيشتر پسرها يي که به سن ازدواج مي رسند، تمايلي به تشکيل خانواده ندارند. به جز مشکلات اقتصادي، خيلي از مشکلات و معضلات اجتماعي که گريبانگير جامعه شده است.
امان الله قرائي جامعه شناس معتقد است: گسترش سريال هاي ماهواره اي و برخي فيلم ها و سريال هاي داخلي که در آنها ازدواج با دختران بزرگتر تبليغ مي شود يکي از دلايل افزايش اين نوع ازدواج ها در سطح جامعه است. از سوي ديگر مشکلات مالي و تورمي که در اين دوره و زمانه گريبان مردم را گرفته باعث مي شود که پسران در سنين پايين توانايي تقبل مالي يک زندگي مشترک را نداشته باشند و به همين دليل تصميم بگيرند با دختري ازدواج کنند که از خودشان مسن تر است اما در عوض داراي شغل و درآمد دارد و مي تواند هزينه هالي زندگي را به دوش بکشد. شايد اين روزها تعداد اين ازدواجها انقدر زياد هم نباشد اما همين تعداد هم آسيب زا است.به گفته وي اين مسئله به نظر من يک آفت است و يک فرو ريختگي فرهنگي. به باور من جواناني که تن به چنين ازدواج هايي مي دهند، بر اساس علاقه و عشق واقعي ازدواج نمي کنند بلکه براي استفاده از منافع مادي و امکانات اقتصادي، دختري را که بزرگ تر است و شغل و در آمد و خودرو و خانه مستقل دارد، انتخاب مي کنند. چنين پسراني معمولا خود يا دانشجو هستند يا بيکار و اگر هم شغلي داشته باشند با درآمدش نمي توانند از پس پرداخت هزينه هاي يک زندگي مشترک برآيند و به همين دليل به سمت ازدواج با دختران بزرگتر از خودشان گرايش پيدا مي کنند . اما بررسي هايي که من در 35 سال گذشته در خصوص تاثير اين ازدواج بر طلاق داشته ام نشان داده است که، يکي از مهم ترين عوامل موثر بر طلاق همين بالا بودن سن دختر نسبت به پسر است. چنين ازدواج هايي پس از گذشت چند وقت، به دليل عدم مقبوليت در فرهنگ عمومي کشور، دچار مشکل مي شوند.
اين جامعه شناس مي افزايد: بررسي هايي که من در 35 سال گذشته در خصوص تاثير اين ازدواج بر طلاق داشته ام نشان داده است که، يکي از مهم ترين عوامل موثر بر طلاق همين بالا بودن سن دختر نسبت به پسر است. چنين ازدواج هايي پس از گذشت چند وقت، به دليل عدم مقبوليت در فرهنگ عمومي کشور، دچار مشکل مي شوند.
يکي از سردفتران در اين رابطه مي گويد: بيشتر پسراني که با دختران بزرگتر از خود ازدواج مي کنند به دليل تمکن مالي دختر است، امروز يک خانم 35 ساله با 2 بچه و پسري 25 ساله در اين دفترعقد کردند. از وضعيت خانم مشخص بود که وضع مالي خيلي خوبي دارد. معلوم نيست شايد چند وقت ديگر شاهد طلاق آنها باشيم.
الهام 40 ساله در اين باره مي گويد: من با شوهرم سال اختلاف سن داريم براي خريد با شوهرم به پاساژي رفته بودم در آنجا مغازه دار من را مادر او خطاب کرد و به من مي گفت خانم به پسرتان گفتم که اين مناسبش نيست در آن موع بسيار ناراحت شدم و شوهرم از مغازه بيرون رفت.
در کتاب روانشناسي ازدواج و شکوه همسري نيز غلامعلي افروز بر خلاف بسياري از توصيه‌هايي که در رابطه با سن دختر و پسر وجود دارد و همواره گفته شده كه سن پسر بايد در ازدواج از سن دختر بيشتر باشد، ‌اين مساله را رد كرده است. افروز در اين كتاب گفته است:" اين باور كلي و كليشه‌اي هرگز نمي تواند به عنوان يك انديشه علمي و جهان شمول در گستره جهان قابل تعميم باشد ،‌يعني نمي توان به طور مشخص بر كوچك‌تر بودن سن دخترها به هنگام ازدواج توصيه و تاكيد كرد. او ‌معتقد است که سن شناسنامه‌اي ملاك مناسبي براي تشخيص تفاوت سني دختر و پسر نيست و دختراني كه ظاهر آنها كمتر از سن‌شان نشان مي‌دهد و از شرايط روحي مناسبي هم برخوردار هستند،‌ ‏‌مي‌توانند با پسراني كوچك‌تر از خود ازدواج كنند.